دلیل موفقیت بازی Split Fiction چیست

بازی Split Fiction در حال حاضر توجه بسیاری از بازیکنان و منتقدان را به خود جلب کرده؛ مخصوصا اگر به موفقیتهای پیشین استودیوی Hazelight نگاه کنیم که با دو بازی A Way Out و بازی It Takes Two توانستند هم از نظر تجاری و هم در نظر منتقدان، عملکردی درخشان داشته باشند. بازی It Takes Two، که به نوعی دنباله غیرمستقیم بازی A Way Out بود، توانست با ارائهٔ ترکیبی از داستان تعاملی و گیمپلیهای خلاقانه، موفقیت چشمگیری را تجربه کند و حتی در رویدادهای مهمی مانند The Game Awards سال ۲۰۲۱، جایزه بهترین بازی سال را به خود اختصاص دهد. فروش بیش از ۲۳ میلیون نسخه از بازی It Takes Two خود به تنهایی نشاندهنده پذیرش گسترده این بازی توسط مخاطبان بود. حال بازی Split Fiction دقیقاً در مسیر همین موفقیت قدم گذاشته و با توجه به بازخوردهای بسیار مثبت و آمارهای قابلتوجه فروش، ثابت کرده که استودیوی Hazelight همچنان میتواند فرمول منحصربهفرد خود در زمینه عناوین همکاری دو نفره را ارتقا دهد و هر مرتبه، آنها را رنگوبویی تازه در اختیار مخاطبان بگذارد.
انتشار سومین عنوان بزرگ همکاریمحور استودیو Hazelight، این بار نیز تحت نام Split Fiction توسط کمپانی EA صورت گرفت و پیش از عرضه رسمی در مارس ۲۰۲۵، بازیکنان با هیجان فراوان منتظر بودند ببینند این استودیو چه چیزی برای ارائه دارد. این هیجان بی دلیل هم نبود، چرا که هرچیزی که استودیو Hazelight تا به حال با عناوین قبلی خود ارائه داده، موفقیتآمیز بوده است. آمارها هم این موضوع را تایید میکنند. فقط در اولین هفته پس از انتشار، این بازی در استیم به آمار ۲۵۹ هزار بازیکن همزمان دست یافت؛ رقمی که تقریباً چهار برابر رکورد همزمانی بازیکنان در بازی It Takes Two به حساب میآید. علاوه بر این، در وبسایت متاکریتیک، بازی Split Fiction توانست امتیاز ۹۱ را برای خود ثبت نماید از سوی منتقدان و مخاطبان، تقریبا به یک میزان تحسین شود. وقتی در نظر بگیریم که این عنوان همزمان با یک دوره شلوغ از صنعت بازی که انتشار عناوین بزرگی همانند بازی Monster Hunter Wilds بازی Like a Dragon: Pirate Yakuza in Hawaii و بازی Assassin’s Creed Shadows در هفته آینده را شامل میشود، موفقیت چشمگیر بازی Split Fiction جذابیت ماجرا را دوچندان میکند.
با توجه به این موضوع که استودیوی Hazelight با کارگردانی و هدایت شخصی که سابقه فعالیت در حوزه فیلم را داشته، احتمالاً بسیاری انتظار داشتند تمرکز بالایی بر روی داستانگویی و روایت سینمایی این عناوین شکل بگیرد، اما روند کاری این استودیو نشان داده است که برگ برندهٔ اصلی آنها در حقیقت گیمپلی بکر و ایدههای متنوع است. هرچند در عنوان جدید هم نمیتوان ضعفهای داستانی را کتمان کرد. شخصیتهای Split Fiction در مواقعی چندان عمیق نیستند و به تیپهای کلیشهای شباهت پیدا میکنند. گفتوگوهای آنها هم گاهی در دام کلیشههای رایج میافتد و مسیر پیشروی داستان نیز در بسیاری از بخشها قابل حدس است. البته مقایسهٔ آن با It Takes Two نشان میدهد شاید اوضاع کمی بهتر شده باشد و حتی برخی از کسانی که از روند و شخصیتهای It Takes Two ناراضی بودند، اکنون این بازی جدید را قابل تحملتر میبینند. ولی در مجموع، حوزهٔ روایی همچنان پتانسیل پیشرفت زیادی در Hazelight دارد و بعید نیست در آینده با رفع این کاستیها، نقاط قوت اصلیشان حتی برجستهتر شود.
با این حال، خیلیها توانستهاند این ضعفهای روایی را نادیده بگیرند و از بازی Split Fiction صرفا به خاطر گیمپلی قدرتمندش لذت ببرند. درست همانطور که در بازی It Takes Two شاهد صحنههایی هیجانانگیز و متنوعی بودیم، در اینجا هم از همان لحظه اول تا دقایق پایانی بازی، هجوم ایدههای خلاقانه متوقف نمیشود. تنوع مکانیکها و طراحی مراحل در بازی Split Fiction واقعا خیرهکننده است و تنها در چند ساعت ابتدایی، میتوان شاهد یک تعقیبوگریز سرعتی با موتور در میان انفجارهایی عظیم، گذر از میان ترافیک فشرده یک شهر سایبرپانکی، مبارزه با باسهایی جذاب و حتی ماجراجویی روی کوسههای عظیم در دل دریایی شنی، بود. این لحظات همگی انعکاسی از روش خلاقانهای هستند که تیم سازنده برای افزایش تنوع به کار گرفته است. آنها ایدههای زیادی را خیلی سریع وارد بازی میکنند و پس از رسیدن به اوج، به سراغ ایده بعدی میروند و به ندرت به تکرار مکانیکها تن میدهند.
حقیقتاً موضوعی که اهمیت دارد، این است که هنگامی ایدهای در بازی دیده میشود، آنقدر بلافاصله و روان به ایده بعدی تغییر حالت میدهد که نهتنها تکراری نمیشود، بلکه مخاطب به صورت مداوم منتظر یک شگفتی تازه میماند. این حرکت دائمی میان مکانیکها و فضای گیمپلی چیزی است که شاید بتوان گفت به امضای اصلی استودیو Hazelight، یعنی ارائه یک تجربه دو نفره کاملا متمرکز بر همکاری و در عین حال مملو از بالا و پایینهای خلاقانه، تبدیل شده.
نباید فراموش کرد که بازی Split Fiction از لحاظ سیاستهای مصرفکنندهپسند هم در جایگاه خوبی قرار دارد. به طور معمول وقتی نام کمپانی EA وسط میآید، خیلی از بازیکنان نگران پرداختهای درون بازی یا تصمیمهای تجاری نهچندان خوشایند میشوند. اما در مورد عناوین استودیو Hazelight، موضوع فرق میکند. در این نیز همان سیاست معروف Friend’s Pass همچنان حفظ شده است. این قابلیت که ابتدا در بازی A Way Out معرفی شد، این امکان را میدهد که با خرید تنها یک نسخه از بازی، دو نفر بتوانند به طور مشترک آن را تجربه کنند. این ویژگی سبب میشود دوستانی که میخواهند همراه هم در بازی Split Fiction شرکت داشته باشند، نیازی به خرید دوباره بازی نداشته و تنها با دریافت دعوت از طرف کسی که بازی را خریده، وارد ماجراجویی شوند. در نسخه جدید حتی امکان کراسپلی هم فراهم شده. بنابراین اگر فردی بازی را روی پلی استیشن خریده باشد و دوستش در ایکس باکس یا کامپیوتر بازی کند، بدون مشکل میتوانند از طریق یک حساب متصل EA با هم تجربه مشترکی داشته باشند. روند اتصال هم ظاهرا به قدری ساده طراحی شده که دردسری برای کاربران ایجاد نخواهد کرد.
همچنین بازی Split Fiction با قیمت ۵۰ دلاری عرضه شده است؛ قیمتی که اگرچه نسبت به عناوین پیشین این استودیو اندکی بالاتر است، اما هنوز هم کمتر از بسیاری از عناوین مدرن AAA محسوب میشود. با توجه به اینکه دو نفر میتوانند تنها با یک خرید کامل از آن لذت ببرند و بازی هم عملا دهها ساعت گیمپلی متنوع را ارائه میدهد، میزان جذابیت این پیشنهاد بیشتر میشود. برای بازیکنانی که به دنبال یک تجربه هیجانانگیز دونفره هستند، این شیوه قیمتگذاری و تسهیل در همراه شدن با دوستان میتواند انگیزهای قوی باشد تا بدون تردید به سراغ بازی بروند.
عملکرد استودیو Hazelight در هر سه بازی خود، (بازی A Way Out، بازی It Takes Two و اکنون بازی Split Fiction) نشان میدهد که این گروه راه خاصی را در پیش گرفته و میخواهد تجربههای تعاملی مشارکتی را به سطح بالاتری برساند. هر بازی نسبت به قبلی چه از نظر تنوع مکانیکها و مراحل و چه از نظر پیادهسازی ایدههای کاملا تازه، روند رو به تکاملی داشته. با اینکه این استودیو در بخش روایی همچنان نیاز به تکامل دارد و هنوز جای پیشرفت زیادی هست تا شخصیتها و دیالوگها جذابیت بیشتری پیدا کنند، اما توانایی آنها در سرگرم کردن مخاطب با گیمپلیهای متنوع، قابل چشمپوشی نیست. بازی Split Fiction به نوعی گل سرسبد این ایده همکاریمحور تبدیل شده و همه چیز نشان میدهد که استودیو Hazelight هنوز چشمه خلاقیتش خشک نشده و خیلی جدیتر از قبل در تلاش برای حفظ وجههاش است.
اینکه بازی Split Fiction هم از دیدگاه منتقدان و هم از جنبه فروش نیز عملکرد خوبی به جای گذاشته، برای سازندگان و حتی صنعت بازی پیامی روشن دارد؛ همیشه قرار نیست موفقیت یک بازی صرفا بر مبنای پیروی از فرمولهای رایج عناوین AAA باشد. کافی است ایدهای متفاوت و با کیفیت را در بستری که مردم نیازش را حس میکنند عرضه شود. الگوی بازی It Takes Two و حالا بازی Split Fiction نشان میدهد که هنوز هم جای خلاقیت و اصالت در بازار شلوغ بازیها وجود دارد، بهخصوص اگر توسعهدهنده اصرار داشته باشد که یک تجربه واقعی همکاریمحور را خلق کند و همه ارکان بازی بر پایه مشارکت و تعامل دو نفر پیش برود. برخلاف بسیاری از عناوین همرده که با پرداختهای اضافی یا رویکردهای بیش از حد تجاری بازیکنان را خسته میکنند، اما استودیو Hazelight تلاش کرده که حس خوب اشتراک تجربه را در اولویت قرار دهد.
حالا پرسش مهم این است که این استودیو بعد از ارائه سه تجربه درخشان، قرار است چه مسیری را در آینده طی کند. بازی Split Fiction را میتوان نقطهای دانست استودیو Hazelight اوج توانمندی خود در خلق ایدههای همکاریمحور را به نمایش گذاشته. البته این بدین معنا نیست که آنها هیچ بهبودی در حوزه داستان سرایی یا زمینههای دیگر نمیتوانند داشته باشند. اگر این پیشرفت به همین شیوه ادامه پیدا کند، شاهد عناوین دیگری خواهیم بود که شاید ضعفهای داستانی کمتری داشته باشند و بتوانند تمام کاستیها را پوشش دهند. اما در حال حاضر واضح است که بازی Split Fiction توانسته یکی از جذابترین و خلاقانهترین اکشن پلتفرمرهای همکاریمحور چند سال اخیر باشد و با فروش بسیار بالا و استقبال تحسینبرانگیز، نشان دهد که مردم همچنان مشتاق تجربههای سرگرمکننده و غیرتکراری هستند. اینکه این بازی دقیقاً چه اتفاقاتی را برای استودیو Hazelight در ادامه رقم خواهد زد هنوز مشخص نیست، اما همه این موفقیتها نشان میدهد که بازی Split Fiction شایسته قدردانی است و حتی میتوان به آن به عنوان معیاری برای اینکه یک همکاری خلاقانه چگونه میتواند هم از نظر هنری و هم تجاری موفق ظاهر شود، یاد کرد.